گفــت: با پدر یه جمـــله بســـاز
گفتــم: من با پدر جمله نمیســازم،
دنیــــــــامو می سازم
خدایـــا!
به بزرگیـــــت قســـم …
توعکس های دست جمعی …
جای هیچ پدر و مـــــادری رو خــالی نذار …
آمیـــــن
راحت نوشتیم بابا نان داد!
بی آنکه بدانیم بابا چه سخت، برای نان همه جوانیش را داد
خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود
اما زودتر از او به خانه بر می گردد
شاعر در بیت دیگری می فرماید:
روز مرد است و عجب! کادوی ما نایاب است
گر چه این دُر گرانقدر همان جوراب! است
پدر جان روزت مبارک
فقط میتوانم بگویم دوستت دارم و از دور میبوسمت
می دونی فرق روز پدر با روز مادر چیه؟
روز مادر طلا فروشی ها شلوغ می شه
اما روز پدر جوراب فروشی ها ..
می دونی شباهشتون چیه؟
پول هر دو از جیب بابا می ره
پدرم راه تمام زندگیست، پدرم دلخوشی همیشگیست
روزت مبارک باباجون
بابا دوست دارم بابت تمام زحماتی که کشیدی دستانت را می بوسم و ممنونتم
هر کس که شود داخل حصن حیدر
ایمن بود از عذاب روز محشر
جز مهر علی و آل چیزی نبود
سرمایه ی طوبا و بهشت و کوثر
حضرت علی (ع) فرمود: قناعت انسان را بی نیاز می کند
حضرت علی (ع) فرمود: کار نیک را با منت باطل مکن
دلم شده غرق سرور و شعف
کعبه شده بهر علی یک صدف
مرغ دلم رها شده به سوی
ایوان باصفای شاه نجف
حرف ” مــــــــــــــــرد ” اومد وسط
گفتیم یادت کنیم …!
روزت مبارک
ای پدر ای بهترین آهنگ زیبای غزل
ای پدر ای سرزمین پای و عشق زحل
ای پدر ای مهربان سر افراز زندگی
نام جاوید تو ماند بر زمین و زندگی
برای چیدن ستاره های قلبت با سبدی پر از گلهای زیبا می آیم
و گل ها را در باغچه دلت می کارم تا بدانی چقدر دوستت دارم .
روزت مبارک
گل همیشه بهار ما پدر عزیزمان
باغی از گلهای معطر و روح نواز را به مناسبت روز پدر تقدیم تو میکنیم
و از صمیم قلب بهترینها را برایت آرزومندیم.
پدر جان، تو قلبی به بزرگی دریا و روحی به وسعت آسمانها داری.
امیدوارم همیشه شاداب، خندان و سالم باشی.
روزت مبارک
یادت در اندیشه من، نامت در قلب من،
بودن در کنارت آرزوی همیشگی من است.
روزت مبارک
همسر عزیزم
همدم تنهایی ام، به وسعت قلب مهربانت دوستت دارم.
روزت مبارک
شنیدن صـــــــدای قلب کسی که دوستــــــش داری
زیبــــــــــاترین موسیقی دنیـــــاست…
شوهر عزیزم دوستت دارم، روزت مبارک
پدر بشنو این حرف فرزند خویش
عزیزو گرامی و دلبند خویش
تویی مایه ی بود و پیدایشم
کنارت به ناز و به آسایشم
پدر تکیه گاه وجود منی
تو سرمایه ی هست و بود منی
پدرم روزت مبارک باد
بهترین رفیق و شریک زندگی تو اونیه که…
این حس رو به تو بده که تو میتونی تو هر زمینه ای از زندگی بهترین باشی…
همسر عزیزم من با تو بهترینم . . . روزت مبارک
اگر نباشی پدر
دلم که هیچ
دنیا هم تنگ می شود…
بــگذار یـک بــار دیـگر بـگویـم:
که مـرد هـمـیـشـه مــحبـوب مـن
چــقدر “دوســتــت دارم”
در تــنـگـــاتـنـگ آغـــوش امــن “تو”
چـــه لـــذتی از زن بـــودنم می برم!
من نمیفهمم چرا هیچ کس نمینویسد از مردهــا
از چشمها و شــانهها و دستهایشــان
… … از آغوششان
از عطر تنشـان،
از صدایشــان…
پررو میشوند؟
خب بشوند….
مگر خود ما با هر دوستت دارمی تا آسمـان نرفتهایم؟
مگر ما به اتکــاء همین دستها
همین نگاهها
همین آغوشهـا، در بزنگاههای زندگی
سرِپا نماندهایم؟…
من بلد نیستم در سـایه، دوست داشته باشم
من میخواهم خواستنم گوش فلک را کر کند
من میخواهم
مَردَم بداند دوستش دارم….
کاش بدونی برکت دعای تو
تکیه گاه آرزوهای منه
بی تو هر فصل کتاب عمر من
به خزون زندگی رسیدنه
پدرعزیزم روزت مبارک
پدر جان، باش و با بودنت باعث بودن من باش
روزت مبارک، از صمیم قلب دوستت دارم
توی این روز عزیز، توی این لحظه های قشنگ
زیباترین کلمه ای که میشه گفت یک ”دوستت دارم“
به همراه یک آسمان عشق و تمنا
تقدیم به پدرعزیزم، روزت مبارک
پدر ای چراغ خونه! مرد دریا، مرد بارون
با تو زندگی یه باغه، بی تو سرده مثل زندون
هر چی دارم از تو دارم، تو بهار آرزوها
هنوزم اگه نگیری، دستامو می افتم از پا
پدرم روزت مبارک
پدر دستات برام گهواره بودن
چشات مثل چراغ خــونه من
بجزء تو از همـــه دنیا بریدم
کسی رو مثل تو عاشق ندیدم
پدرم روزت مبارک
پدر ای وجودم از تو
قدرت و توان گرفته
ای که از دم نفسهات
هستی من جان گرفته
پدرم روزت مبارک
پدر ای که از تو جاری
خون زندگی تو رگهام
ای که از نور دو چشمت
نور زندگی به چشمام
پدرم روزت مبارک
ای تکیه گاه محکم من، ای پدر جان
ای ابر بارنده ی مهر و لطف و احسان
ای نام زیبایت همیشه اعتبارم
خدمت به تو در همه حال، هست افتخارم
پدرم روزت مبارک
خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گردد …
به سلامتی هرچی پدره . . .
پیشانی حاجی شهر پینه بسته، دستان پدرم نیز همینطور!
بزرگتر که شدم تازه فهمیدم پدرم با دستانش نماز می خواند!
به سلامتی همه پدرها . . .
همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم که
با هر بار تراشیده شدن کوچک و کوچک تر میشود …
ولی پدر یک خودکار شکیل و زیباست که
در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند، خم به ابرو نمیاورد
و خیلی سخت تر از این حرفهاست؛ فقط هیچکس نمیبیند و نمیداند که
چقدر دیگر میتواند بنویسد …
بیایید قدردان باشیم …
به سلامتی پدر و مادرها
بارها میشد که کنارم باشد و دلم با او نباشد اما …
پدر هر جا که باشد، دور و نزدیک، شک ندارم که دلش هر لحظه با من است …
پدرم گفته است از جانت دست بردار، از زخمت اما نه …
زیرا اگر زخمی نباشد دردی نیست و اگر دردی نباشد
در پی نوشدارو نخواهی بود و اگر در پی نوشدارو نباشی
عاشق نخواهی شد و عاشق اگر نباشی “خدایی” نخواهی داشت …
بوسه می زنم بر دست های پدرم که هیچگاه دست هایم را رها نکرد!
بعضی ها سعادت گفتن کلماتی را دارند که
برخی حسرت گفتنشو دارند؛ مثل: سلام بابا خسته نباشی . . .
دست همیشه به معنای آغوش نیست!
گاهی فقط امنیت است . . .
فقط مثل «دست پـــــــــــدر»!!!
پدر شاید پشتش پر نباشه ولی پشت و پناه خیلی هاست!
درود بر همه ی پدرها . . .
سلامتی اون پدری که شادیشو با زن و بچش تقسیم میکنه
اما غصه شو با سیگار و دود سیگارش . . .
به سلامتیه پدرم که هربار عصبانیش میکنم میگه این دفعه،
آخرین باریه که می بخشمت!
میدونی”بهشت“ کجاست؟
یه فضـای چند وجب در چند وجب بین بازوهای کسی که بدون هیچ ادعایی به تو می گوید:
“فــــــــــرزندم”
اونایی که وقتی پدرشون صداشون میکنه میگید: هان؟ چیه؟ چیکار داری؟
یادتون باشه کسایی هستن که حاضرن عمرشونو بدن تا پدرشون یکبار دیگه صداشون کنه . . .
به سلامتی پدری که نمی توانم را در چشمانش زیاد دیدیم
ولی از زبانش هرگز نشنیدم …
به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید، اما واسه خیلی ها پدری کرد …
سفیدی رویم را در ازای سپیدی مویت نمی خواستم پدرم …
اما تو …
چه واژه ی غریبیست پدر…
برای من که سالهاست از داشتنت محروم شدم
تقدیم به پدرانیکه بین ما نیستند
علی آن شیر خدا شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب
شب ز اسرار علی آگاه است
دل شب محرم سر الله است
شب شنفته ست مناجات علی
جوشش چشمهی عشق ازلی
قلعه بانی که به قصر افلاک
سر دهد نالهی زندانیِ خاک
اشکباری که چو شمع بیدار
میفشاند زر و می گرید زار
دردمندی که چو لب بگشاید
در و دیوار به زنهار آید
کلماتی چو دُر آویزهی گوش
مسجد کوفه هنوزش مدهوش
فجر تا سینهی آفاق شکافت
چشم بیدار علی خفته نیافت
ناشناسی که به تاریکی شب
میبرد شام یتیمان عرب
پادشاهی که به شب برقع پوش
میکشد بار گدایان بر دوش
تا نشد پردگی آن سر جلی
نشد افشا که علی بود علی
شاهبازی که به بال و پر راز
میکند در ابدیت پرواز
عشقبازی که هم آغوش خطر
خُفت در خوابگه پیغمبر
آن دم صبح قیامت تاثیر
حلقهی در شد از او دامنگیر
دست در دامن مولا زد در
که علی بگذر و از ما مگذر
شال شه وا شد و دامن به گرو
زینباش دست به دامان که مرو
شال میبست و ندایی مبهم
که کمربند شهادت محکم
پیشوایی که ز شوق دیدار
میکند قاتل خود را بیدار
ماه محراب عبودیت حق
سر به محراب عبادت منشق
میزند پس لب او کاسهی شیر
میکند چشم اشارت به اسیر
چه اسیری که همان قاتل اوست
تو خدایی مگر ای دشمن دوست
شبروان مست ولای تو علی
جان عالم به فدای تو علی
در جهانی همه شور و همه شر
ها عَلِیٌ بَشَرٌ کَیفَ بَشَر